امام کاظم (ع) سال ها مورد اذیت و آزار و تعقیب و زجر بود، و در مدتی که از ? سال تا ?? سال نوشته اند تحت نظر و در تبعید و زندان و در سیاهچال های بغداد در غل و زنجیر به سر می برد.
نام امام هفتم ما، موسی و لقب آن حضرت کاظم (ع) کنیه آن امام «ابوالحسن» و «ابوابراهیم» است. شیعیان و دوستداران لقب «باب الحوائج» به آن حضرت داده اند. تولد امام موسی کاظم (ع) روز یکشنبه هفتم ماه صفر سال ???هجری در «ابواء» اتفاق افتاد. دوران امامت امام هفتم حضرت موسی بن جعفر (ع) مقارن بود با سالهای آخر خلافت منصور عباسی و در دوره خلافت هادی و سیزده سال از دوران خلافت هارون که سخت ترین دوران عمر آن حضرت به شمار است. امام موسی کاظم (ع) از حدود ??سالگی بر اثر وصیت پدر بزرگوار و امر خداوند متعال به مقام بلند امامت رسید، و زمان امامت آن حضرت سی و پنج سال و اندکی بود و مدت امامت آن حضرت از همه ائمه بیشتر بوده است، البته غیر از حضرت ولی عصر (عج).
? صفات ظاهری و باطنی و اخلاق آن حضرت
حضرت کاظم (ع) دارای قامتی معتدل بود. صورتش نورانی و گندمگون و رنگ مویش سیاه و انبوه بود. بدن شریفش از زیادی عبادت ضعیف شد، ولی همچنان روحی قوی و قلبی تابناک داشت. امام کاظم به تصدیق همه مورخان، به زهد و عبادت بسیار معروف بوده است. موسی بن جعفر از عبادت و سختکوشی به «عبد صالح» معروف و در سخاوت و بخشندگی مانند نیاکان بزرگوار خود بود. از حضرت موسی کاظم روایت شده است که فرمود:«پدرم ( امام صادق (ع ) ) پیوسته مرا به سخاوت داشتن و کرم کردن سفارش می کرد». امام ( ع ) با آن کرم و بزرگواری و بخشندگی خود لباس خشن بر تن می کرد، چنانکه نقل کرده اند:«امام بسیار خشن پوش و روستایی لباس بود» و این خود نشان دیگری است از بلندی روح و صفای باطن و بی اعتنایی آن امام به زرق و برق های گول زننده دنیا. امام موسی کاظم (ع) نسبت به زن و فرزندان و زیردستان بسیار با عاطفه و مهربان بود. همیشه در اندیشه فقرا و بیچارگان بود، و پنهان و آشکار به آنها کمک می کرد. برخی از فقرای مدینه او را شناخته بودند اما بعضی پس از تبعید حضرت از مدینه به بغداد به کرم و بزرگواریش پی بردند و آن وجود عزیز را شناختند. امام کاظم ( ع ) به تلاوت قرآن مجید انس زیادی داشت. قرآن را با صدایی حزین و خوش تلاوت می کرد. آن چنان که مردم در اطراف خانه آن حضرت گرد می آمدند و از روی شوق با شنیدن قرآن گریه می کردند. بدخواهانی بودند که آن حضرت و اجداد گرامیش را روی در روی بد می گفتند و سخنانی دور از ادب به زبان می راندند، ولی آن حضرت با بردباری و شکیبایی با آنها روبرو می شد ، و حتی گاهی با احسان آنها را به صلاح می آورد. تاریخ، برخی از این صحنه ها را در خود نگهداشته است. لقب " کاظم " از همین جا پیدا شد. کاظم یعنی: نگهدارنده و فروخورنده خشم. این رفتار در برابر کسی یا کسانی بوده که از راه جهالت و نادانی یا به تحریک دشمنان به این کارهای زشت و دور از ادب دست می زدند. رفتار حکیمانه و صبورانه آن حضرت (ع) کم کم، بر آنان حقانیت خاندان عصمت و اهل بیت (ع) را روشن می ساخت، اما آنجا که پای گفتن کلمه حق در برابر سلطان و خلیفه ستمگری پیش می آمد، امام کاظم (ع) می فرمود: «قل الحق و لو کان فیه هلاکک» یعنی: حق را بگو اگرچه آن حقگویی موجب هلاک تو باشد. ارزش والای حق به اندازه ای است که باید افراد در مقابل حفظ آن نابود شوند. در فروتنی مانند صفات شایسته دیگر خود نمونه بود. با فقرا می نشست و از بینوایان دلجویی می کرد. بنده را با آزاد مساوی می دانست و می فرمود همه، فرزندان آدم و آفریده های خدائیم. از ابوحنیفه نقل شده است که گفت:«او را در کودکی دیدم و از او پرسش هایی کردم چنان پاسخ داد که گویی از سرچشمه ولایت سیراب شده است. براستی امام موسی بن جعفر (ع) فقیهی دانا و توانا و متکلمی مقتدر و زبردست بود». محمد بن نعمان نیز می گوید:«موسی بن جعفر را دریایی بی پایان دیدم که می جوشید و می خروشید و بذرهای دانش به هر سو می پراکند».
? امام (ع) در سنگر تعلیم حقایق و مبارزه
نشر فقه جعفری و اخلاق و تفسیر و کلام که از زمان حضرت صادق (ع) و پیش از آن در زمان امام محمد باقر (ع) آغاز و عملی شده بود، در زمان حضرت امام موسی کاظم (ع) نیز به پیروی از سیره نیاکان بزرگوارش همچنان ادامه داشت، تا مردم بیش از پیش به خط مستقیم امامت و حقایق مکتب جعفری آشنا گردند، و این مشعل فروزان را از ورای اعصار و قرون به آیندگان برسانند. خلفای عباسی بنا به روش ستمگرانه و زیاده روی در عیش و عشرت ، همیشه درصدد نابودی بنی هاشم بودند تا اولاد علی (ع) را با داشتن علم و سیادت از صحنه سیاست و تعلیم و ارشاد کنار زنند ، و دست آنها را از کارهای کشور اسلامی کوتاه نمایند . اینان برای اجراء این مقصود پلید کارها کردند، از جمله: چند تن از شاگردان مکتب جعفری را تشویق نمودند تا مکتبی در برابر مکتب جعفری ایجاد کنند و به حمایتشان پرداختند. بدین طریق مذاهب حنفی ، مالکی ، حنبلی و شافعی هر کدام با راه و روش خاص فقهی پایه ریزی شد. حکومت های وقت و بعد از آن برای دست یابی به قدرت از این مذهبها پشتیبانی کرده و اختلاف آنها را بر وفق مراد و مقصود خود دانسته اند . در سالهای آخر خلافت منصور دوانیقی که مصادف با نخستین سالهای امامت حضرت موسی بن جعفر (ع) بود " بسیاری از سادات شورشی که نوعا از عالمان و شجاعان و متقیان و حق طلبان اهل بیت پیامبر (ص) بودند و با امامان نسبت نزدیک داشتند شهید شدند. این بزرگان برای دفع ستم و نشر منشور عدالت و امر به معروف و نهی از منکر، به پا می خاستند و سرانجام با اهداء جان خویش، به جوهر اصلی تعالیم اسلام جان می دادند، و جان های خفته را بیدار می کردند. طلوع ها و غروب ها را در آبادی های اسلامی به رنگ ارغوانی درمی آوردند و بر در و دیوار شهرها نقش جاوید می نگاشتند و بانگ اذان مؤذنان را بر مأذنه های مساجد اسلام شعله ور می ساختند». در مدینه از کارگزاران مهدی عباسی فرزند منصور دوانیقی در عمل، همان رفتار زشت دودمان سیاه بنی امیه را پیش گرفتند، و نسبت به آل علی (ع) آنچه توانستند بدرفتاری کردند. داستان دردناک «فخ» در زمان هادی عباسی پیش آمد. علت بروز این واقعه این بود که " حسین بن علی بن عابد " از اولاد حضرت امام حسن ( ع ) که از افتخارات سادات حسنی و از بزرگان علمای مدینه و رئیس قوم بود ، به یاری عده ای از سادات و شیعیان در برابر بیدادگری " عبدالعزیز عمری " که مسلط بر مدینه شده بود، قیام کردند و با شجاعت و رشادت خاص در سرزمین فخ عده زیادی از مخالفان را کشتند، سرانجام دشمنان دژخیم این سادات شجاع را در تنگنای محاصره قرار دادند و به قتل رساندند و عده ای را نیز اسیر کردند.
مسعودی می نویسد: بدنهایی که در بیابان ماند طعمه درندگان صحرا گردید. سیاهکاری های بنی عباس منحصر به این واقعه نبود. این خلفای ستمگر صدها سید را زیر دیوارهای و میان ستونها گچ گرفتند، و صدها تن را نیز در تاریکی زندانها حبس کردند و به قتل رساندند. عجب آنکه این همه جنایتها را زیر پوشش اسلامی و به منظور فروخواباندن فتنه انجام می دادند. حضرت موسی بن جعفر ( ع ) را هرگز در چنین وضعی و با دیدن و شنیدن آن همه مناظر دردناک و ظلم های بسیار، آرامشی نبود. امام به روشنی می دید که خلفای ستمگر در پی تباه کردن و از بین بردن اصول اسلامی و انسانی اند.
? امام کاظم (ع) سالها مورد اذیت و آزار و تعقیب و زجر بود، و در مدتی که از ? سال تا ?? سال نوشته اند تحت نظر و در تبعید و زندانها و تک سلولها و سیاهچال های بغداد در غل و زنجیر به سر می برد. امام موسی بن جعفر ( ع ) بی آنکه در مراقبت از دستگاه جبار هارونی بیمی بدل راه دهد به خاندان و بازماندگان سادات رسیدگی می کرد و از گردآوری و حفظ آنان و جهت دادن به بقایای آنان غفلت نداشت. آن زمان که امام (ع) در مدینه بود ، هارون کسانی را بر حضرت گماشته بود تا از آنچه در گوشه و کنار خانه امام ( ع ) می گذرد، وی را آگاه کنند. هارون از محبوبیت بسیار و معنویت نافذ امام ( ع ) سخت بیمناک بود.
عاقبت آن امام بزرگوار در سال ???هجری در سن ?? سالگی به دست مردی ستمکار به نام "سندی بن شاهک " و به دستور هارون مسموم و شهید شد. شگفت آنکه ، هارون با توجه به شخصیت والای موسی بن جعفر ( ع ) پس از درگذشت و شهادت امام نیز اصرار داشت تا مردم این خلاف حقیقت را بپذیرند که حضرت موسی بن جعفر ( ع ) مسموم نشده بلکه به مرگ طبیعی از دنیا رفته است، اما حقیقت هرگز پنهان نمی ماند. بدن مطهر آن امام بزرگوار را در مقابر قریش در نزدیکی بغداد به خاک سپردند. از آن زمان آن آرامگاه عظمت و جلال پیدا کرد و مورد توجه خاص واقع گردید، و شهر " کاظمین " از آن روز بنا شد و روی به آبادی گذاشت.